با نام و یاد او، که قلم برداشت و شاهکار عظیم خلقت را نوشت. و از میان انسان ها، برترین آنها را انتخاب کرد و بار هستی را بر دوش آنها نهاد. علم را بر گرده دانشمندان نهاد تا بر عالم بیرون نظر بیفکنند و جلوه های قدرت وی را باز شناسند. و هنر را چون صلیبی ابدی بر دوش هنرمندان گذاشت تا در عالم درون موجودات- که با نفس قدسی او زنده اند- کند و کاو کنند. این دو گروه از دیرباز با صبر و توانی که از قدرت بشر فراتر می نماید دست به اصلاح امور هستی زده اند. و دیری نپاید که نوع بشر دریابد امور جهان را جز این دو نباید به دست کسی دیگر سپرد. چرا که اینها مطلعان واقعی توانایی های بشر و بندگان بحق خدا هستند. اما از دیرباز قدرتمندان عالم به قدرت این مردان بزرگ پی برده اند و همیشه با تمام توان در برابر آنها صف آرایی کرده اند. تاریخ پر است از صاحب منصبانی که خواستند از این مردان بزرگ برای خود آبرویی کسب کنند. حالا صاحبان آن سریرهای مطلا کجایند و این مردان بزرگ در کجای تاریخ آرمیده اند؟

باد زمانه می وزد و خس و خاشاک  را به ژرفنای تاریخ می اندازد. آنچه باقی می ماند درختان سبز و بیشماری است که ریشه در خاک فرهنگ غنی بشری دوانده اند. صبر و توان فوق بشری مردان برگزیده خدا فراتر از هر قدرت بشری همواره با گامهای کوچک- ولی استوار- به سمت افقهای روشن پیش می رود.

حالا اینجا، در خاک زرخیز  اما مهجور ابهر، نسلی نو در حال طلوع است. نسلی که دست به قلم برده تا هستی بشر را با تمام زیبایی ها و زشتی هایش در بند کلمات در آورد. نسلی پر از خلاقیت. سرشار از استعداد. نسلی مملو از توان و صبر فوق بشری که خداوند برای بر دوش کشیدن صلیب ابدی رنج بشر در دل او جای داده است. نسلی که برای اولین بار توانسته بذر هنر داستان و داستان نویسی را به معنای مدرن آن در این بوم و بر بکارد. آنگاه با صبر و تلاش مستمر آن را بپرورد و به نهالی برومند تبدیلش کند. نسلی که با سه سال تلاش شبانه روزی توانسته است " انجمن داستان نویسان ابهر " را در سطح کشور مطرح کند.

انجمن داستان نویسان ابهر سه سال بیشتر ندارد. ولی با کار و زحمت شبانه روزی مدیران و همه اعضای انجمن توانسته به یکی از بهترین انجمنهای داستان نویسی شمالغرب کشور  و یکی از فعالترین انجمن های کل کشور تبدیل شود. در این انجمن فرزندان با استعداد این خطه ی هنرپرور دست به قلم می برند و اندیشه را لگام می زنند تا آیینه تمام نمای قدرت خالق برتر خود باشند. نوجوانان و جوانان باهوش و خلاقی که اگر در این راه گام بر نمی داشتند، چه بسا توان و خلاقیت خود را سرکوب می کردند و به خیل انسانهای سرخورده و افسرده دیگر می پیوستند.

اما گویا جبر تاریخ است که هر جا نهالی کاشته می شود، تبر به دوشان با چشمانی که در تاریکی می توان شعله های نفاق و نابودی را در آنها دید، در کمین نشسته اند. همانهایی که تا می توانند به کرسی های خود می چسبند و ریشه می دوانند. اما با اندک وزش باد تاریخ از صفحه روزگار محو خواهند شد. تاریخ خود گواه است که چه کسی می ماند و چه کسی به هیچ بدل خواهد شد.

اکنون، پس از سه سال تلاش،مدیریت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ابهر قصد بر نابودی این انجمن کرده است. این اداره که چیزی جز چند صندلی خالی و یک میز در اختیار این انجمن قرار نداده بود، حالا می خواهد همه تلاش های شبانه روزی این گروه را به هیچ بیانگارد و در اقدامی مضحک ، بدون اطلاع کسانی که این انجمن را از هیچ ساخته اند، مدیریت آن را به کسانی دیگر وا بگذارد. فارغ از اینکه در این انجمن بنی آدم اعضای یک پیکرند و با بريدن سر این پیکر چیزی از آن باقی نخواهد ماند. این انجمن همواره با صرف تلاش، وقت، توان و هزینه ی شخصی مدیران و اعضای آن اداره شده است. اداره فرهنگ و ارشاد ابهر حتی از بودجه اندکی برای خرید کتاب – که نیاز اولیه هر انجمن و کارگاه می باشد – نیز دریغ کرده است. اما مدیران انجمن داستان نویسان با هزینه خود کتاب خریده اند و کتاب های شخصی خود را نیز به انجمن اهدا کرده اند تا اعضای انجمن از این لحاظ در مضیقه نباشند.

در همین راستا، انجمن داستان نویسان ابهر اعلام می کند، با توجه به این توهین بزرگ و بیشرمانه که از جانب مسئولین اداره فرهنگ و ارشاد ابهر به انجمن داستان نویسان روا شده و تمام فعالیت های سه ساله آنها که بدون هیچ چشمداشت و بدون اخذ حتی یک ریال بعنوان حقوق و امثالهم – و حتی خرج هزینه های شخصی هنگفت مدیران انجمن-  انجام گردیده را به هیچ انگاشته است، از این پس دیگر به فعالیت خود در غالب اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ابهر ادامه نخواهد داد. به امید روزی که گروه مدیریت دیگری با دانش فنی و فرهنگی بالاتر و بدون حواشی غیر فرهنگی زمام امور را در دست بگیرد.

 

والسلام

انجمن داستان نویسان ابهر