چند سالی بود که دغدغه اصلی ام از نوشتن داستان به شرکت در جلسات و خواندن داستان تغییر کرده بود. دوری ام از جلسات داستان فرصتی برایم فراهم آورد تا در دغدغه هایم یک بازنگری بکنم و به آنچه که چند سالی از آن غافل شده بودم بیشتر فکر کنم. بد نیست سال گذشته و نیمه اول امسال کم و بیش می نویسم اما هنوز با آن چیزی که دوست دارم فاصله ای کهکشانی دارم. آخرین داستانم اندکی تا نیمه شب بود که یک داستان کوتاه نسبتا طولانی به شمار می آمد با حدود 9400 کلمه. داستانی نبود که بشود در جلسات کارگاه داستان خواند به خاطر طولانی بودنش و وقت محدود جلسات. به پیشنهاد یکی از دوستان نقد این داستان در یک جلسه جداگانه انجام گرفت. جلسه نسبتا خوبی که جای خیلی ها خالی بود چه آنها که در زنجان نبودند و چه آنها که بودند و نیامدند یا نتوانستند بیایند. وظیفه خودم دانستم که از علیرضا پیرمحمدی، مهدی رفیعی، مهدی قلمی، محمدرضا بازرگانی، فرزاد بیات موحد، محمدعلی خامه پرست، محمود مرادی و علی قاسمی که وقت گذاشته و داستان را خوانده بودند و با نقدهای خوبی که کردند راههای جدیدی را در داستان پیش رویم گذاشتند؛ از پریناز رحیمی و حسن پاکزاد به خاطر زحمتشان در هماهنگی جلسه و سایر دوستانی که بیش از دو ساعت از وقتشان را همراه ما در جلسه گذاشتند تشکر و قدردانی نمایم. قطعا چنین برنامه هایی دوباره تکرار خواهد شد برای داستانهایی از سایر دوستان.